به طور معمول اساسي ترين نوع اختلال هاي اضطرابي اختلال اضطرابي فراگير GAD مي باشد، كه با احساس پايدار تنيدگي ذهني و نگراني و بي قراري مشخص مي شود. تشخيص اختلال اضطراب فراگير زماني صورت مي گيرد كه فرد نگراني و اضطراب شديد و غير قابل كنترلي درباره ي تعدادي از وقايع و موقعيت ها تجربه كند. كودكان و نوجوانان ممكن است درباره اينده و مهارت و لياقت در عملكرد تحصيلي و اجتماعي بسيار نگران باشند. همچنين ممكن است در مورد مشكلات سلامت خود، موضوعات حانوادگي شان و حوادثي كه در جهان رخ مي دهد نگران باشند. اين نگراني ها بايد دست كم شش ماه هر روز وجود داشته باشند و با يك نشانه ي فيزيولوژيكي همراه باشند. تاكنون اختلال اضطراب فراگير به خوبي در مورد كودكان ونوجوانان مورد پژوهش قرار نگرفته و سير تحولي ان براي اين گروه نيز مستلزم بررسي بيشتري است.
وجه تمايز GAD از ساير اضطرابها در اين است كه در اين نوع اختلال، شخص نگران وقايع متعددي ميباشد و در صورتي كه در ساير اختلالات اضطراب، نگراني منحصر به محرك يا موضوعات ويژهاي ميباشد.
وجه تمايز ديگر اينست كه اين افراد اغلب در مورد مسائل جزئي روزمره دچار اضطراب مي شوند (بارلو، ۲۰۰۲). بزرگترها اغلب بر مسائلي مثل مشكلات بين فرزندان، سلامت خانواده، مسئوليت هاي شغلي و يا جزئي تر مانند وظايف خانه، يا سر وقت رسيدن به يك قرار. كودكان با اين اختلال اغلب ازط مسائلي مثل رقابت در مدرسه، عملكرد ورزشي يا اجتماعي دچار نگراني مي شوند (ساوج و كندال، ۲۰۰۹).
علائم اين اختلال بر اساس DSM-V عبارتند از:
الف: اضطراب و نگراني شديد و مفرط درباره تعدادي از رويدادها يا فعاليت ها (مثلا عملكرد شغلي يا تحصيلي) در اكثر روزهاي هفته و به مدت حداقل ۶ ماه.
ب: فرد نميتواند اين نگراني را كنترل كند.
ج: اضطراب و نگراني با حداقل سه نشانه از ۶ نشانه زير همراه است (نشانه ها در اكثر روزها در ۶ ماه گذشته حضور داشته اند)
توجه: در مورد كودكان فقط به يك سمپتوم نياز است.
۱. فرد بي قرار است، يا احساس عصبي بودن دارد، يا به خاطر نگراني بي دليل بد اخلاق است.
۲. به آساني خسته و كوفته ميشود.
۳ . نميتواند حواس خود را متمركز كند يا ذهنش يك دفعه خالي ميشود.
۴. زودرنج است و زود عصباني ميشود.
۵. تنش ماهيچه اي دارد.
۶. خوابش مختل شده است (نميتواند بخوابد، يا از خواب مي پرد، يا خواب ناآرام دارد كه خستگيش را برطرف نميكند).
د: اضطراب ، نگراني ، يا سمپتوم هاي فيزيكي باعث ميشوند فرد به رنج يا نابساماني شديد (باليني) در عملكرد اجتماعي ، شغلي يا ساير جنبه هاي مهم زندگي دچار شود.
ه: ناراحتي فرد را نمي توان به آثار مستقيم يك ماده (مثلا يك نوع ماده مخدر،يك نوع داروي تجويزي)،يا يك عارضه پزشكي ديگر (مثلا هايپرتيروئيديسم) نسبت داد.
و: يك اختلال رواني ديگر نمي تواند دليل موجه تري براي اين اختلال باشد. مثلا اضطراب درباره حملات وحشت زدگي در اختلال وحشت زدگي،ارزيابي منفي ديگران در اختلال اضطراب اجتماعي، وسواس كثيف شدن يا ساير وسواس ها در اختلال وسواسي – اجباري، جدايي از افراد مهمي كه فرد به آن ها دلبستگي دارد در اختلال اضطراب جدايي، رويدادهايي كه فرد را به ياد رويدادهاي اسيب زا مي اندازد در اختلال PTSD، چاق شدن در آنوركيسا نروزا، دردها و ناراحتي هاي فيزيكي در اختلال نشانه هاي جسماني، نقص هايي كه فرد فكر ميكند در ظاهرش دارد در اختلال بد شكلي بدني، يا ابتلا به يك بيماري جدي در اختلال اضطراب بيماري، يا محتواي باورهاي هذياني در اسكيزوفرني يا اختلال هذياني. همه اين موارد نمي توانند دليل موجهي براي اين اختلال باشند (گنجي، ۱۳۹۲).