پنجشنبه ۱۹ تیر ۰۴

ستاره ایرانی

خانواده,سرگرمي,ازدواج

طلاق عاطفي / زير يك سقف با قلب هاي شكسته

۲۵ بازديد

طلاق عاطفي به شرايطي اطلاق مي شود كه زن و مرد به طور رسمي و قانوني از هم جدا نشده اند و زير يك سقف زندگي مي كنند، باهم غذا مي خورند، باهم كار مي كنند اما مسيرشان از يكديگر جدا بوده و از «ما» تبديل به «من» مي شوند و هر كدام هدف جداگانه اي را دنبال مي كنند.

 دو انسان كاملا بيگانه و بي تفاوت نسبت به يكديگر كه يادآور اصطلاح «سندروم آشيانه خالي» مي باشند.

در هنگام طلاق عاطفي زوجين ديگر هيچ احساسي به يكديگر ندارند و نسبت به رفتار، شخصيت و شرايط يكديگر بي تفاوت هستند.

در طلاق عاطفي زن و مرد از نظر رواني و عاطفي فاصله زيادي با يكديگر دارند، گويي كه اصلا هم ديگر را نمي بينند. 

زن و مردي كه در زندگي مشتركشان به مرحله طلاق عاطفي رسيده باشند، نسبت به نيازهاي عاطفي، جسمي و جنسي يكديگر كاملا بي تفاوت هستند و طبيعتا تلاشي براي بهبود رابطه انجام نمي شود.

آن ها معمولا مشاجرات كمي با يكديگر دارند و چون نسبت به يكديگر بي تفاوت شده اند هيچ شكايتي از رفتار يكديگر نمي كنند و ديگر اهميتي به اين مسئله نمي دهند كه به چه علت همسرشان كار اشتباهي مي كند.

دلايل بروز طلاق عاطفي

طلاق عاطفي مي تواند دلايل مختلفي داشته باشد از جمله:

  • انتخاب و ازدواج غلط و نادرست
  • دخالت هاي اطرافيان
  • بي توجهي نسبت به نيازهاي يكديگر
  • خيانت
  • پرخاشگري
  • داشتن انتظارات نامعقول از يكديگر

اما از همه اين موارد كه بگذريم عدم آمادگي براي ازدواج و ناآگاهي و عدم آموزش كافي در زمينه حل تعارضات بين فردي دليل اصلي شكل گيري طلاق عاطفي بين زن و مرد است.

طلاق عاطفي

زماني كه فردي تصميم به ازدواج مي گيرد اگر به خوبي از انگيزه خود براي ازدواج آگاه نباشد و نداند كه در اصل به چه هدفي مي خواهد ازدواج كند و معيارها و ملاك هاي خود را به خوبي تشخيص ندهد قطعا در زندگي مشترك خود به مشكل مي خورد.

از طرفي همه ما مي دانيم كه زندگي مشترك چالش هاي زيادي به همراه دارد و با توجه به اينكه دو فرد با ويژگي شخصيتي و شرايط محيطي مختلف با يكديگر ازدواج مي كنند و تصميم مي گيرند كه با يكديگر زندگي كنند طبيعي است كه در بسياري از زمينه ها با يكديگر اختلاف نظر داشته باشند و اگر اين اختلاف نظر با عدم مهارت در حل سازگارانه تعارض ها همراه باشد مي تواند مشكلات بسياري از جمله طلاق عاطفي را در پي داشته باشد.

مشكل بسياري از افراد اين است كه تصويري رويايي از ازدواج و زندگي مشترك دارند، گاهي نيز برخي افراد به اميد تمام شدن مشكلات در خانواده پدري شان تن به ازدواج مي دهند و زماني كه با شروع زندگي مشترك با چالش ها و اختلاف هايي كه با همسر دارند روبرو مي شوند، شوكه مي شوند و توان و مهارت حل مشكلات و اختلافات را به صورت سازگارانه ندارند و شروع به جر و بحث و  دعوا و درگيري با يكديگر مي كنند تا از اين طريق هركدام بتوانند حرف خود را به كرسي بنشانند، هيچكدام به پذيرش ويژگي هاي شخصيتي يكديگر فكر نمي كنند و تنها به تغيير دادن طرف مقابل شان فكر مي كنند و پيامد چنين تفكر و راهبردي مي شود نااميدي و دلسردي مطلق نسبت به فرد مقابل و در نتيجه سكوت و بي تفاوتي و در نهايت طلاق عاطفي!

نشانه هاي طلاق عاطفي

  • عدم اشتياق براي وقت گذراني با يكديگر
  • عدم دلبستگي و وابستگي زن و شوهر به يكديگر
  • افزايش سرگرمي هاي بيرون از خانواده
  • افزايش روابط فرا زناشويي
  • كاهش بحث هاي سازنده
  • مطرح كردن مسائل و اختلافات خانوادگي در بيرون از چارچوب خانواده
  • تمركز بيش از حد پدر يا مادر بر نيازهاي فرزندان و در مقابل كاهش توجه به نيازهاي يكديگر
  • افزايش سرزنش يكديگر و بي توجهي به ويژگي هاي مثبت
  • مقايسه كردن مداوم همسر با افراد ديگر 
  • تمركز بيش از حد به خاطرات گذشته و بي توجهي به اتفاقات آينده
  • افزايش سفرها و مهماني هاي انفرادي 

روند طلاق عاطفي به چه صورت است؟

همانطور كه اشاره شد زن و مرد در ابتدا براي تغيير دادن يكديگر و به دليل اختلاف در مسائل مختلف با يكديگر مشاجره مي كنند و اين مشاجره ها مدتي طول مي كشد اما بعد از مدتي دعوا و درگيري فروكش مي كند و زن  و مرد نسبت به يكديگر بي تفاوت مي شوند و به طلاق عاطفي مي رسند.

از آنجايي كه در چنين مرحله اي زن و شوهر علاقه اي به يكديگر ندارند و در واقع در يك خانه هستند و كاري به يكديگر ندارند منطقي اين است كه به صورت رسمي از يكديگر جدا شوند اما اين اتفاق به چند دليل نمي افتد و زن و مرد با وجود اين كه از بودن در كنار هم و حضور يكديگر لذتي نمي برند ترجيح مي دهند كه به زندگي با يكديگر تحت هر شرايطي ادامه بدهند. 

يكي از دلايل اصلي ادامه دادن زندگي مشترك تحت اين شرايط حضور فرزندان است. افكاري كه والدين درباره فرزندان در سر مي پرورانند و نگراني در مورد آينده آن ها سبب مي شود كه ترجيح دهند زندگي مشتركشان را هرچند سرد و بي روح ادامه دهند.

از ديگر دلايل مي تواند نگراني بابت شرايط زندگي بعد از طلاق و مشكلات اقتصادي و نداشتن هيچ گونه حمايتي باشد، اين مورد بيشتر در مورد خانم ها صدق مي كند. 

خانمي كه خانه دار است و هيچ منبع درآمد و شغل و همچنين خانواده حمايت گري هم ندارد ممكن است مدام با خود فكر كند كه بعد از طلاق چه بلايي سرم مي آيد و چگونه بايد امرار معاش كنم، اين نگراني در مورد آينده و نداشتن هيچگونه پشتوانه مالي و عاطفي سبب مي شود كه زن تصميم بگيرد تحت هر شرايطي با همسرش زندگي كند و شرايط را تحمل كند.

مسئله ديگر مي تواند مهريه باشد. بسياري از آقايان از ترس مهريه، تصميم مي گيرند كه به زندگي سرد و بي روح با همسرشان ادامه دهند و به طلاق فكر نكنند.

آمار طلاق عاطفي در كشور ما چگونه است؟

با توجه به اينكه طلاق عاطفي در جايي ثبت نمي شود نمي توانيم آمار دقيقي از آن ارائه دهيم، اما تحقيقات نشان مي دهند كه از هر دو ازدواج، يك مورد از آن ها به طلاق عاطفي مي رسند.

راه هاي پيشگيري از طلاق عاطفي

اگر از زنان و مرداني كه رابطه عاطفي سردي با همسران خود دارند بپرسيم كه در ابتداي ازدواجشان حسشان نسبت به همسرشان چه بوده اكثر آن ها حرف از دوست داشتن مي زنند. 

گاهي زندگي مشتركشان را با عشق شروع مي كنند و گاهي سنتي ازدواج مي كنند ولي در طي مدت آشنايي بينشان علاقه بوجود مي آيد بنابراين اكثريت افراد در ابتداي زندگي شان احساس علاقمندي نسبت به يكديگر داشتند و هيچگاه به دنبال دعوا و جر و بحث با يكديگر نبودند اما چه مي شود كه آن عشق و دوست داشتن اوليه به يكباره به نفرت تبديل مي شود؟

عدم توانايي حل مسئله

واقعيت اين است كه دليل بروز طلاق عاطفي؛ عدم علاقه نسبت به يكديگر نيست بلكه مشكل اصلي عدم توانايي حل مسئله در زوجين است.

اگر كه آموزش هاي لازم قبل از ازدواج به زن و مرد داده شود و هر كدام دوره هاي آموزش مهارت هاي بين فردي را ببينند و ياد بگيرند كه چطور در مورد مشكلاتشان با يكديگر حرف بزنند و آن ها را مورد بررسي قرار دهند و راه حل مناسب برايشان پيدا كنند، مي توانند از بودن در كنار يكديگر لذت ببرند و از بروز اختلاف نظر در مورد يك مسئله واحد هراس نداشته باشند.

تفاوت هاي فردي و شخصيتي

اما در برخي موارد نيز علت بروز طلاق عاطفي چيزي بيش از اختلافات رايج و معمول است. گاهي زن و مرد آنقدر با يكديگر تفاوت دارند كه دنيايشان به طور كامل با يكديگر فرق مي كند و تحت هيچ شرايطي نمي توانند همديگر را درك كنند، شايد در ابتدا اين زوجين تلاش زيادي براي درك يكديگر بكنند ولي متاسفانه ميزان تفاوت هاي فردي و شخصيتي آنقدر متفاوت است كه راهي به جز جدايي عاطفي يا رسمي نيست چون هيچكدام از آن ها كنار هم حالشان خوب نيست، راه پيشگيري از بوجود آمدن چنين شرايطي مراجعه به مشاور پيش از ازدواج است. 

مشاور پيش از ازدواج مي تواند به شما كمك كند تا نقاط قوت و ضعف خودتان و همچنين نقاط قوت و ضعف فرد مقابل تان را بشناسيد و اطلاعات و شناخت بيشتري از يكديگر كسب كنيد، ميزان تفاهمات و تفاوت هاي بين فردي تان را مورد بررسي قرار دهيد، از علايق هم آگاه شويد و در نهايت بتوانيد با استفاده از اطلاعات به دست آمده تصميم گيري كنيد. 

اگر در جلسه مشاوره با توجه به مصاحبه ها و آزمون هايي كه از افراد گرفته مي شود مشخص شود كه زن و مرد اختلاف زياد و دردسر سازي با يكديگر دارند حتما در مورد آن به مراجعان اطلاعات كافي داده مي شود و با تاكيد بر فكر بيشتر تصميم گيري را بر عهده خودشان مي گذارد. اگر با وجود چنين شرايطي زن و مرد هنوز هم روي تصميم خودشان براي ازدواج با يكديگر مصمم باشند، مشاور سعي مي كند با آگاهي دادن در مورد مشكلات احتمالي و آموزش براي حل تعارضات  به صورت مسالمت آميز، آن ها را براي شروع زندگي مشترك آمده كند.

در صورت بروز طلاق عاطفي چه اقداماتي انجام دهيم؟

بدترين كاري كه يك زوج مي توانند انجام دهند اين است كه اجازه دهند اين روند براي هميشه ادامه پيدا كند، به هر دليلي كه رابطه شما و همسرتان به سردي گراييده نياز هست كه براي بهبود شرايط و يا تمام كردن اين شرايط اقدامات لازم را انجام دهيد. 

ادامه دادن زندگي با اين شرايط مي تواند به مرور از شما و همسرتان افرادي افسرده بسازد و همينطور فرزندانتان را نيز در معرض آسيب قرار دهد.

شايد تنها دليل شما براي ادامه زندگي با همسري كه علاقه اي به وي نداريد فرزندان تان باشد اما بودن در يك محيط سرد و بي عاطفه مي تواند باعث شود كه فرزندانتان نيز سرد و بي عاطفه رشد كنند، محبت كردن را ياد نگيرند يا اينكه بسيار حساس شوند و احساس كمبود كنند و براي رهايي از احساس هاي ناخوشايند خود و دوري از محيط خانوادگي سرد و بي روح به سمت محيط بيرون از خانواده كشيده شوند.

 

منبع :  طلاق عاطفي / زير يك سقف با قلب هاي شكسته